سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عطر دل آرای خدا
 
آقای غریبم ... سهم من در غربت شما چقدر است؟؟؟

عنایت حضرت به زوّار خود

  آقاى سید مرتضى حسینى، معروف به ساعت ساز قمى که از اشخاص با حقیقت و متدیّن قم و در نیکى و پارسایى مشهور و معروف است، حکایت مى کند:

«یک شب پنج شنبه در فصل زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف زیادى در حدود نیم متر روى زمین را پوشانده بود، توى اتاق نشسته بودم. ناگاه یادم آمد که امشب شیخ محمّد تقى بافقى(رحمه الله) به مسجد جمکران مشرف مى شود، امّا با خود گفتم که شاید ایشان به واسطه این هواى سرد و برف زیاد، برنامه امشب جمکران را تعطیل کرده باشند، ولى دلم طاقت نیاورد و به طرف منزل شیخ راه افتادم. او در منزل نبود; در مدرسه هم نبود. به هر کس که مى رسیدم، سراغ ایشان را مى گرفتم تا این که به «میدان میر» که سر راه جمکران است، رسیدم. در آن جا به نانوایى رفتم که نانوا از من پرسید: چرا مضطربى؟

گفتم: در فکر حاج شیخ محمّد تقى بافقى(رحمه الله)هستم که مبادا در این هواى سرد و برف زیاد که بیابان پر از جانور است; به مسجد رفته باشد. آمدم تا او را ببینم و مانع رفتن او شوم.

نانوا گفت: معطل نشو! چون حاج شیخ با چند نفر از روحانى ها به طرف جمکران رفتند.

با عجله به راه افتادم. نانوا پرسید: کجا مى روى؟ گفتم: شاید به آنها برسم و بتوانم آنها را برگردانم یا شاید چند نفرى را با وسیله دنبال آنها بفرستم.

برگرفته از مرکز اطلاع رسانی حضرت مهدی عج علی الله تعالی فرجه الشریف

 http://www.emammahde.com/kramat2.htm   = منبع

 ادامه مطلب را بخوانید...


برچسب‌ها: کرامات حضرت مهدی(ع)

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/3/26 توسط ابوالفضل فتحیان دستگردی